از22مهر99تا22فروردین1400
پسر گلم بعد تولدت همه کرونا گرفتن.بابایی یک هفته بستری شد.خیلی روزای بدی بود ما هیچ جا نمیرفتیم ولی شکر خدا به سلامت تموم شد.زمستون امسال بی برف و بارون بود متاسفانه.عید شد عمه سیما اینا اومدن چندروز رفتیم سرچاه خوب بود.ولی بعدش من سرما خوردم حسابی.شماهم ی شب تب کردی ولی شکرخدا زود خوب شدی.پسرم تو برج12 متوجه شدم خدا هدیه دومش رو تو دل من گزاشته.انشاله ی خواهر یا برادر کوچولو برای تو که عاشقشی.حسابی ذوق داری و همش شکم منو میبوسی.دلتم میخواد داداش یاشه تا بتونه باهات کونگ فو کاری کنه.من یکم حالم بد میشه غروبا ولی انشاله میگذره و فسقلمون به سلامتی دنیا میاد.پسرم تو فروردین متاسفانه من شوهرعمه خوبم اقای قاسمی رو از دست دادم.روحش شاد.از بعد...